سلام طبق قرار نذاشته امشب هم اومدم می دونم کسی به وبلاگم سر نمی زنه این مطالب رو برای دل خودم می نویسم که از تنهایی منفجر نشه گفتم تنهایی و باز دلم کرفت یادم رفت قرار بود این مطلب رو با این شعر شروع کنم:آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم واقعا من چند وقته به این مطلب اعتقاد پیدا کردم منظورم از یار یه رفیقه یکی که همیشه باهام بمونه تا آخر اما حیف حیف از این که بین آدما دنبالش می گشتم غافل بودم که یار از رگ گردن هم بهم نزدیک تره غافل بودم از این که یار همیشه حواسش بهم هست و همیشه و همه جا داره نگاهم می کنه امروز یه گناه کردم نمی دونم چرا اما شد آنچه نباید می شد به خاطر همین خیلی ناراحت شدم و هستم البته این رو هم بگم اگه بیشتر حواسمون رو جمع کنیم میبینیم بیشتر از یه گناه در طول روز انجام میدیم خدایا توبه
نظرات شما عزیزان:
Design By : Mihantheme |